من یک مدیک هستم

بسته پیشنهادی (دو: آقای روایت گر)

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ق.ظ

به نام خدا

خانم کتابفروش گفت: «چجور کتابی می خوای؟»

گفتم :« هر چی... فقط شبیه فلان کتاب و بهمان کتاب نباشه که حالمو بد کردن... و یکیشونم انداختم سطل آشغال!... حتی لیاقت کانکس بازیافت سر کوچه مونم نداشت!»

خندید و مثل بعضی از میوه فروش ها که می روند از پشت مغازه یا از زیر پارچه آویزان دور میزشان، جعبه میوه های خوب را بیرون می کشند، درِ کُمُدِ کوچکی را که پایین قفسه ها بود باز کرد و چند تایی کتاب گذاشت تو دستم... یکیشان 650 صفحه بود و من که کتاب های غیر درسی ام بالای 200 نرفته بود گفتم: «اینو فکر نکنم بخونم...»، گفت: «این عالیه... اصلاً نمی تونی زمین بذاریش»

وقتی کتاب 650 صفحه ای را خواندم (خوردم!) جوری که توی درمانگاه، بین مریض دیدن هایم سرم توی این کتاب بود، خیلی به علت تمام کردنش فکر کردم... من که بیشتر داستان های کوتاه، آن هم از «همشهری داستان» که بسیار گزینش شده و تاپ هستند، می خوانم و تازه بعضی هایشان را که بالای پنج شش صفحه می شوند نخوانده رد می کنم، چطور پای حرف های این غول کاغذی 650 صفحه ای نشستم و خسته نشدم؟... فقط یک مفهوم به ذهنم رسید: «روایت گری»...

داستان کتاب بزرگ درباره سه نسل از یک خانواده بود که نابود شدند! پودر شدند! بیچاره شدند! و من که مخالف سر سخت این دست داستان ها هستم، تمامش را خواندم، چون نویسنده بدبختی این سه نسل را به شیرین ترین شکل ممکن «روایت» کرده بود!... اسم کتاب بزرگ بماند برای بعد چون چیز دیگری می خواهم بگویم...

منصور ضابطیان را احتمالاً می شناسید... برنامه «رادیو هفت» او بود که شبکه بی مخاطب آموزش را در دوره ای مخاطب دار کرد!... منصور ضابطیان قدرت «روایت گری» فوق العاده ای دارد... او یک قصه گوی تمام عیار است و می داند «قوطی بگیر و بنشان» را چطور توی دست مخاطب بگذارد! همیشه به کسانی که می خواهند تازه  و یواش یواش شروع کنند به خواندن کتاب، برای اینکه خاطره ای خوب از کتاب توی ذهنشان بماند، چهار کتابی را که او نوشته، معرفی می کنم: «مارک و پلو»، «مارک دو پلو»، «برگ اضافی» و کتاب اخیرش «سباستین»...

این چهار کتاب شرح مسافرت های او به دور دنیاست... اشتباه نکنید! سفرنامه نیستند! اطلاعات تاریخ و جغرافیای شما را به هیچ وجه زیاد نمی کنند! ضابطیان از سوابق تاریخی، همسایگی، طول و عرض جغرافیایی، رهبران سیاسی، جنگ ها، اندازه بلند ترین و کوتاه ترین رشته کوها و... که توی کوله پشتی بچه مدرسه ای ها هم پیدا می شود برای شما نمی گوید! تحلیل های علمی، سیاسی، فرهنگی به خوردتان نمی دهد و سعی ندارد شما را مجبور به فرو بردن سر در «جَیب مراقبت» و «بحر تفکر» بکند!... او خیلی خیلی ساده و البته شیرین، فقط سفرش را برای شما روایت می کند...

توی این چهار کتاب، انگار منصور ضابطیان، دوربینی دستش گرفته و هر سمتی که می چرخد و چیزی می بیند به شما هم اجازه می دهد که ببینید، به خاطر همین گاهی حتی با او توی کوچه پس کوچه های شهرهای مختلف گم می شوید همانطور که او گم شده و با دیدن یک رستوران دار ایرانی توی یکی از شهرهای یونان به هیجان می آیید همانطور که او هیجان زده شده و با صبحانه خوردنش سیر می شوید! و با خوابیدنش روی یک تخت بعد از یک سفر طولانی، خستگی از تنتان بیرون می رود و... خنده دار است که تا این حد خواننده را همراه خود می کند ولی «روایتگر» بودن و «داستان گو»ی خوب بودن همین است دیگر...

پیشنهاد می کنم کتاب ها را به ترتیب تاریخ انتشارشان بخوانید: یعنی اول «مارک و پلو»، بعد «مارک دو پلو»، بعد «برگ اضافی» و آخر هم «سباستین»...

این آخری، یعنی سباستین، عالی بود...


 

  • ۹۶/۰۹/۲۴
  • medic

نظرات  (۲)

در لیست مطالعه ام رفت. اولی را می خوانم، خوشم آمد بقیه اش را هم می خوانم
پاسخ:
:)
قلم منصور ضابطیان عالی ست
بسیار عالی ...
من که سر خودم را با کتاب های سنگین و نیمه خوانده پر کرده ام و گاهی از ترس اصلا سراغشان نمیروم شاید این کتاب هایی که فرمودید تهیه کردم تا کمی ذهنتیم از کتاب تغییر کند!
ممنون دکتر
پاسخ:
خواهش می کنم
این کتاب ها خوشخوان و روان و جذاب هستن
مشکل ما توی ایران دقیقاً ترس از کتاب هست، چون کتاب برای ما مساوی با امتحان و استرس و نمره و مقایسه و... است که به خوبی (!) توسط سیستم آموزشی توی ذهنمون کاشته شده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">